آمریکا و اروپا بر تحولاتی که در تونس و مصر و لیبی ، که احتمالا در سوریه و یمن و چند کشور عربی دیگر نیز دامن گستر خواهد شد ، نام بهار عرب را ، که نخست توسط اوباما بکار رفت ، داده اند . اما جمهوری اسلامی ایران و برخی از جریان های اسلامی موجود در دنیای اسلام نام بیداری اسلامی را بر این تغییر و تحولات گذاشتند . انگیزه ی هر کدام از طرفین ? جهت دادن به این تحولات و ارائه ی الگو و همسان سازی ست . یعنی اینکه دنیای غرب مدعی ست که بر این کشورها حکومت های استبدای مادام العمر ، فاسد ، ستمگر و غیر دمکراتیک حاکم بود و مردم آن ها را سرنگون کردند تا حکومت های لائیک و سکولار تاسیس کنند و از آزادی انتخابات ? احزاب ? رسانه ها ? قلم وبیان ? پیشرفت و توسعه برخوردار باشند .
جمهوری اسلامی اما ادعا دارد و در تبلیغات خود بر این موارد تاکید می کند که در این کشورها حکومت های استبدای و وابسته به غرب و غیر مذهبی حاکم بودند و اینک مردم مسلمان ? از نهاد نماز جمعه و نمادهای های دینی و شعارهای مذهبی مانند الله اکبر و شهادت طلبی بهره بردند و حکومت های خود را سرنگون کردند و از این پس به دنبال تاسیس حکومت های اسلامی مستقل با گرایش غرب ستیزی هستند . براستی کدام یک از این دو مدعا با واقعیت های جاری سازگار است ؟
هر کدام از این ادعا ها بخشی از واقعیت جاری را ، و نه همه ی آن را ، در بر دارد و تو ضیح می دهد . ایران در گذشته ی دور و غرب در گذشته نزدیک ? هر دو در این تغییرات نقش داشتند . ضمنا نباید نقش چین و روسیه را در گذشته و آینده ی این تحولات ، که نقشی بازدارنده است ، از نظر دور داشت . اگر چه این کشورها هر کدام شرایط خاص خود را دارند ، اما وجوه مشترک فروانی نیز وجود دارد . اکثریت قریب به انفاق مردم این کشورها مسلمانند و در برخی از آن ها اسلام گرایی ریشه ای طولانی دارد . کافی ست نگاهی به نقش یا تاثیر اخوان المسلمین در این کشورها داشته باشیم . اگر انتخابات آزاد در این کشورها بر گزار شوذ هرگز مردم به حکومتی ضد دینی رای نخواهند داد . زیرا اسلام با مسحیت و مسلمانان با مسیحیان بلحاظ نقشی که برای دین در عرصه ی اجتماعی قائلند تفاوت بسیار دارند .
و نیز هرگز حکومتی مانند جمهوری اسلامی در این کشورها شکل نخواهد گرفت ، زیرا اکثریت مردم این کشورها سنی مذهب هستند و اندیشه ی ولایت فقیه و حاکمیت روحانیت را نخواهند پذیرفت . به علاوه گرایشی که مسلمانان در آغاز انقلاب اسلامی ایران به این انقلاب داشتند ، به علت های گوناگونی که جای بیان آن نیست ، اکنون به شدت کاهش یافته است . سخنان اخیر راشد الغنوسی رهبر حزب اسلامی النهضه ی تونس ? که در انتخابات اخیر این کشور اکثریت 40 درصدی را به دست آورد گویای این مطلب است . چین و روسیه نیز الگوی مناسبی از این نظز که خود فاقد آزادی انتخابات و نهادهای مدنی آزاد هستند ، فارغ از اینکه مانعی بر سر راه پیروزی این انقلابات بودند ، نیستند .
آنچه از گفته های رهبران و احزاب این کشورها و همچنین اظهارات رهبران اخوان المسلمین و شاخه های آن در کشورهای مورد نظر و نیز سایر گروه های مسلمان دارای نفوذ در کشورهای مورد اشاره به دست می آید ، این است که الگوی حزب عدالت و توسعه ی ترکیه از جهات گوناگون نسبت به سایر الگو ها شانس موفقیت بسیار بیشتری دارد . ممکن است در کوتاه مدت در برخی از این کشورها اسلام گرایان تندرو و سلفی و بنیادگرا جولانی بدهند اما مردم در نهایت اگر هم کمی از الگوی ترکیه جلوتر بروند ، نوعی اسلام اصلاح طلبانه را انتخاب خواهند کرد که توانایی به هم آمیختن آزادی ? استقلال ? توسعه و پیشرفت و سازگاری با جهان پیرامون را همراه با هم داشته باشد .